روانشناسي رشد نوجواني
روانشناسي رشد نوجواني
روانشناسي رشد نوجواني
تعريف نوجواني
روانشناسان در زمينه تعريف نوجواني اتفاق نظر ندارند، اما به طور کلي مي توان گفت که نوجواني دوره اي است بين کودکي و بزرگسالي که طول مدت آن بر حسب فرهنگها و محيطهاي مختلف، متفاوت است و حدوداً از ١١ تا ٢٠ سالگي ادامه دارد.
ويژگيهاي دوره نوجواني
به تدريج که دوره کودکي پشت سر گذاشته مي شود و فرد وارد دوره نوجواني مي شود، در ارتباط خود با والدين، مربيان و اطرافيان بازنگري مي کند. در نتيجه اين بازنگري و بازسازي روابط، فرد نوجوان در رفتار و نگرش خود نيز بررسي هايي انجام مي دهد و ارتباط جديدي را به عنوان يک نوجوان با ديگران برقرار مي کند، زيرا در دوره کودکي، معمولاً تفکر کودک قالبي بوده و مطيع دستوارت ديگران است، در حالي که در اين دوره به دليل افزايش سطح آگاهي، شناخت و رشد تفکر مي تواند به طور انتزاعي فکر کند و استدلال داشته باشد و باورها و ارزشهاي موجود در خانواده و جامعه را با استفاده از توان جديد خود، بازسازي نمايد.
نوجواني، دوره انتقال از کودکي به بزرگسالي است که در همه زمينه ها بروز مي نمايد: رفتارهاي کودکانه را بتدريج از دست مي دهد، خواهان استتقلال است، مي خواهد همه چيز را خود تجربه کند، افکار انقلابي دارد، طغيانگر است، تمايل به تنهايي دارد، رابطه با همسالان براي او ارزش بسياري دارد و در برابر دستورات بزرگسالان مقاومت مي کند.
نوجواني، دوره نوسان بين عواطف است، يعني در عين حال که شاد است احساس افسردگي مي کند، گاهي اوقات رفتار خشن و گاه رفتاري ملايم دارد.
نوجواني، دوره نوسان رفتاري نيز هست، يعني نوجوان مدام در حالت رفت و برگشت بين حالات کودکي و نوجواني است. با توجه به شناختي که از خود، تواناييها، شرايط و امکانات کسب نموده، خواستار رفتار بزرگسالانه است، در حالي که تجربه لازم را ندارد.
شش ويژگي براي دوره نوجواني
1-رشد سازمان عصبي:
نوجوان با ورود به دوره نوجواني، به بازسازي در افکار و عقايد خود مي پردازد و اين امر نشان مي دهد که بايد از نظر سيستم عصبي به ظرفيت بالايي دست يافته باشد.
2-رشد جسماني
3-رشد اندام جنسي
4-رشد احساس خود که همان بازسازي ارزشها: نگرشها و باورها مي باشد.
5-کسب موقعيت بزرگسالي: نوجواني، دوره تمرين و کسب مهارتهاي بزرگسالان است.
6-رشد کنترل رفتار خود:
نوجوان خواستار تغيير رفتاري است ، يعني نمي خواهد رفتار کودکانه داشته باشد و سعي مي کند از رفتار بزرگسالان الگو برداري کند. او همچنين خواستار اين است که بر رفتارهاي خود کنترل کافي داشته باشد ( بر خلاف دوره کودکي که فرد بر رفتار خود کنترل ندارد) .
به طور کلي مي توان گفت که دوره نوجواني، حدفاصل بين کودکي و جواني يا دوره انتقال از کودکي به بزرگسالي است و اين انتقال در تمامي زمينه هاي رفتاري، اخلاقي، عاطفي و اجتماعي صورت مي گيرد و فرد خواستار تغيير حالات و خلق و خوي کودکانه است. در عين حال، گاهي برگشت به دوران کودکي نيز وجود دارد و فرد به حفظ حالات کودکانه خود تمايل دارد، اما خواستار ورود به دوره بزرگسالي که داراي مسووليت پذيري، استقلال، کنجکاوي، پيشرفت و سازندگي مي باشد نيز هست.
" استانلي هاي "، پدر روانشناسي نوجواني و بلوغ ، دوره نوجواني را دوره فشار و طوفان مي داند. همانگونه که طوفان به يکباره و بدون خبر، اثرات شديد و مخربي به جاي مي گذارد، دوره نوجواني نيز به طور ناگهاني با بلوغ شروع مي شود و اثرات شديدي بر رفتار و حالات نوجوان به جاي مي گذارد. والدين بايد نوجوان را پذيرفته و او را هدايت کنند تا بتواند به درستي اين انتقال را انجام دهد.
اطلاق واژه فشار و طوفان به دليل افزايش اطلاعات سياسي، تحصيلي، جنسي، اجتماعي، افزايش توانمنديهاي مختلف فرد و تغيير حالات رواني – عاطفي و رفتاري نوجوان مي باشد که موجب تنش در نوجوان مي گردد. تنش در نوجوان به اين دليل است که تمايل دارد رفتاري همانند بزرگسالان داشته باشد، مسووليت هاي بزرگسالان را بپذيرد، در حالي که هنوز تجربه کافي براي انجام اين امور کسب نکرده است ، زيرا در دوره کودکي با مسأله اي مواجه نمي شده، فعاليت و مهارتي انجام نمي داده و والدين، مسائل کارهاي او را حل مي کردند و انجام مي دادند.
بنابراين، فرد در دوره نوجواني در عين استقلال و کم تجربگي، نياز به کسب مهارتهاي مختلف دارد و در اين راستا، والدين و مربيان بايد هدايت و راهنمايي وي را به عهده بگيرند.
دوره نوجواني به عنوان پلي بين کودکي و بزرگسالي است. در واقع، ظرفيتهاي شناختي و آگاهانه نوجوان اين پل را ساخته و او را وارد دنياي بزرگسالي که خواستار مسووليت پذيري، اجتماعي شدن و همسر گزيني است، مي کند.
بنابراين، چون بين رفتارهاي کودکانه و بزرگسالانه نوسان دارد، گاهي به دليل محبت و توجه اطرافيان در دوره کودکي و دلهره و نگرانيهاي فعلي خود، تمايل به نشان دادن رفتارهاي کودکانه دارد و در نتيجه دچار تعارض مي شود. اين تعارض از ويژگيهاي رفتار کودکانه و لذت مسووليت پذيري و رفتارهاي بزرگسالانه ناشي مي شود و براي رفع تعارض، نوجوان نيازمند آموزش و راهنمايي اطرافيان است.
والدين نيز نقش مهمي در حل تعارضات نوجوان بعهده دارند. آنها بايد بدانند که نوجوانان نياز به فاصله گرفتن از آنها دارند، نيازمند برقراري ارتباط با همسالان هستند، در عين حال نياز، به اطمينان نسبت به والدين دارند و راهنمايي هاي آنها را مي پذيرند. اينها در صورتي امکان پذير است که والدين بتوانند اعتماد فرزندان خود را جلب نموده و در يک فضاي اطمينان متقابل، بتوانند مسائل خود را حل نمايند.
منبع: شبکه آموزش صدا و سیما www2.irib.ir
/خ
روانشناسان در زمينه تعريف نوجواني اتفاق نظر ندارند، اما به طور کلي مي توان گفت که نوجواني دوره اي است بين کودکي و بزرگسالي که طول مدت آن بر حسب فرهنگها و محيطهاي مختلف، متفاوت است و حدوداً از ١١ تا ٢٠ سالگي ادامه دارد.
ويژگيهاي دوره نوجواني
به تدريج که دوره کودکي پشت سر گذاشته مي شود و فرد وارد دوره نوجواني مي شود، در ارتباط خود با والدين، مربيان و اطرافيان بازنگري مي کند. در نتيجه اين بازنگري و بازسازي روابط، فرد نوجوان در رفتار و نگرش خود نيز بررسي هايي انجام مي دهد و ارتباط جديدي را به عنوان يک نوجوان با ديگران برقرار مي کند، زيرا در دوره کودکي، معمولاً تفکر کودک قالبي بوده و مطيع دستوارت ديگران است، در حالي که در اين دوره به دليل افزايش سطح آگاهي، شناخت و رشد تفکر مي تواند به طور انتزاعي فکر کند و استدلال داشته باشد و باورها و ارزشهاي موجود در خانواده و جامعه را با استفاده از توان جديد خود، بازسازي نمايد.
نوجواني، دوره انتقال از کودکي به بزرگسالي است که در همه زمينه ها بروز مي نمايد: رفتارهاي کودکانه را بتدريج از دست مي دهد، خواهان استتقلال است، مي خواهد همه چيز را خود تجربه کند، افکار انقلابي دارد، طغيانگر است، تمايل به تنهايي دارد، رابطه با همسالان براي او ارزش بسياري دارد و در برابر دستورات بزرگسالان مقاومت مي کند.
نوجواني، دوره نوسان بين عواطف است، يعني در عين حال که شاد است احساس افسردگي مي کند، گاهي اوقات رفتار خشن و گاه رفتاري ملايم دارد.
نوجواني، دوره نوسان رفتاري نيز هست، يعني نوجوان مدام در حالت رفت و برگشت بين حالات کودکي و نوجواني است. با توجه به شناختي که از خود، تواناييها، شرايط و امکانات کسب نموده، خواستار رفتار بزرگسالانه است، در حالي که تجربه لازم را ندارد.
شش ويژگي براي دوره نوجواني
1-رشد سازمان عصبي:
نوجوان با ورود به دوره نوجواني، به بازسازي در افکار و عقايد خود مي پردازد و اين امر نشان مي دهد که بايد از نظر سيستم عصبي به ظرفيت بالايي دست يافته باشد.
2-رشد جسماني
3-رشد اندام جنسي
4-رشد احساس خود که همان بازسازي ارزشها: نگرشها و باورها مي باشد.
5-کسب موقعيت بزرگسالي: نوجواني، دوره تمرين و کسب مهارتهاي بزرگسالان است.
6-رشد کنترل رفتار خود:
نوجوان خواستار تغيير رفتاري است ، يعني نمي خواهد رفتار کودکانه داشته باشد و سعي مي کند از رفتار بزرگسالان الگو برداري کند. او همچنين خواستار اين است که بر رفتارهاي خود کنترل کافي داشته باشد ( بر خلاف دوره کودکي که فرد بر رفتار خود کنترل ندارد) .
به طور کلي مي توان گفت که دوره نوجواني، حدفاصل بين کودکي و جواني يا دوره انتقال از کودکي به بزرگسالي است و اين انتقال در تمامي زمينه هاي رفتاري، اخلاقي، عاطفي و اجتماعي صورت مي گيرد و فرد خواستار تغيير حالات و خلق و خوي کودکانه است. در عين حال، گاهي برگشت به دوران کودکي نيز وجود دارد و فرد به حفظ حالات کودکانه خود تمايل دارد، اما خواستار ورود به دوره بزرگسالي که داراي مسووليت پذيري، استقلال، کنجکاوي، پيشرفت و سازندگي مي باشد نيز هست.
" استانلي هاي "، پدر روانشناسي نوجواني و بلوغ ، دوره نوجواني را دوره فشار و طوفان مي داند. همانگونه که طوفان به يکباره و بدون خبر، اثرات شديد و مخربي به جاي مي گذارد، دوره نوجواني نيز به طور ناگهاني با بلوغ شروع مي شود و اثرات شديدي بر رفتار و حالات نوجوان به جاي مي گذارد. والدين بايد نوجوان را پذيرفته و او را هدايت کنند تا بتواند به درستي اين انتقال را انجام دهد.
اطلاق واژه فشار و طوفان به دليل افزايش اطلاعات سياسي، تحصيلي، جنسي، اجتماعي، افزايش توانمنديهاي مختلف فرد و تغيير حالات رواني – عاطفي و رفتاري نوجوان مي باشد که موجب تنش در نوجوان مي گردد. تنش در نوجوان به اين دليل است که تمايل دارد رفتاري همانند بزرگسالان داشته باشد، مسووليت هاي بزرگسالان را بپذيرد، در حالي که هنوز تجربه کافي براي انجام اين امور کسب نکرده است ، زيرا در دوره کودکي با مسأله اي مواجه نمي شده، فعاليت و مهارتي انجام نمي داده و والدين، مسائل کارهاي او را حل مي کردند و انجام مي دادند.
بنابراين، فرد در دوره نوجواني در عين استقلال و کم تجربگي، نياز به کسب مهارتهاي مختلف دارد و در اين راستا، والدين و مربيان بايد هدايت و راهنمايي وي را به عهده بگيرند.
دوره نوجواني به عنوان پلي بين کودکي و بزرگسالي است. در واقع، ظرفيتهاي شناختي و آگاهانه نوجوان اين پل را ساخته و او را وارد دنياي بزرگسالي که خواستار مسووليت پذيري، اجتماعي شدن و همسر گزيني است، مي کند.
بنابراين، چون بين رفتارهاي کودکانه و بزرگسالانه نوسان دارد، گاهي به دليل محبت و توجه اطرافيان در دوره کودکي و دلهره و نگرانيهاي فعلي خود، تمايل به نشان دادن رفتارهاي کودکانه دارد و در نتيجه دچار تعارض مي شود. اين تعارض از ويژگيهاي رفتار کودکانه و لذت مسووليت پذيري و رفتارهاي بزرگسالانه ناشي مي شود و براي رفع تعارض، نوجوان نيازمند آموزش و راهنمايي اطرافيان است.
والدين نيز نقش مهمي در حل تعارضات نوجوان بعهده دارند. آنها بايد بدانند که نوجوانان نياز به فاصله گرفتن از آنها دارند، نيازمند برقراري ارتباط با همسالان هستند، در عين حال نياز، به اطمينان نسبت به والدين دارند و راهنمايي هاي آنها را مي پذيرند. اينها در صورتي امکان پذير است که والدين بتوانند اعتماد فرزندان خود را جلب نموده و در يک فضاي اطمينان متقابل، بتوانند مسائل خود را حل نمايند.
منبع: شبکه آموزش صدا و سیما www2.irib.ir
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}